۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت شصت وهشتم

گاهی اوقات احتیاج به یه آدمی داری ٬ یه دوستیکه وایسته رو به ‌روت که توی چشمات نگات کنه و محکم بزنه تو گوشت که تو٬ صورتت خم شه و دستت رو بذاری روی گونت و دوباره نگاش کنی ببینی که خشمگینه ٬ ببینی که از دستت عصبانیه توی اخم صورتش ببینی که دوستت داره ببینی که دوستته.که نگاش کنی ٬ همونجوری که دستت روی صورتیه که اون بهش کشیده زده ٬ که بهت بگه « تو چته؟ بسه٬ به خودت بیا .. تو چته .. »که سرت فریاد بکشه که تو یه هو بلرزی ٬ که بری بغلش ٬ که بغلت کنه ٬
همون دستی که کوبید تو صورتت رو بذاره رو سرت ٬ توی موهات ٬ که سرت رو فشار بده توی گودی‌ شونش ٬ که تو چشمات رو ببندی ٬ روی شونش گریه کنی ٬ بلرزی و با خودت فکر کنی که « تو واقعاً چته .. »
--------------------------------------------------
وقتی تو هستی تمامی جهان با تو است و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است.
--------------------------------------------------
خیال کردم بری میری از یادم
تو رفتی و نرفت چیزی از یادم
تو رفتی تازه عاشق تر شدم من
از اونی هم که بود بدتر شدم من
صبح تا شب این شده کارم
که واسه چشات بیدارم
تو خدای عاشقایی
تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسیدی
وقتی تنهایم رو دیدی
تو نذاشتی برم از دست
اگه چیزی هم هنوز هست
----------------------------------------------
تصوير چشمان تو را در روياها كشيدم ، باغ گلي از جنس مريم ها كشيدم ، تو گم شدي در جاده هاي ساكت و دور، من هم به دنبال نفسهايت دويدم
----------------------------------------------
تواگه پائيز زردي واسه من بهار سبزي
تواگه هواي سردي واسه من هميشه گرمي
تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري
تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي
تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي
تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي
----------------------------------------------
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن کسيه که الفباي دوست داشتن رو برات تکرار کنه و تو ازش رسم محبت بياموزي
----------------------------------------------
این متن زیبا رو یکی از خوانندهای خوب وبلاگم بنام آبجی کوچیکه قبلا برام ارسال کرده بود که الان ازدواج کرده.امیدوارم در زندگیش خوشبخت و شاد باشه
×× گل مریم ××
باد سرد خزانی گلبرگهای گل مریم را به آهستگی تکان داد مریم ناله کنان خبر دوری خود را همراه باد خزانی به گوش بلبل شیدا آن عاشق مهجور فرستاد.پرنده زیبا با دل کوچک و پر از طپش خود جسم نحیف بی رمقش را به مریم رساند ناله و زاری آغاز کرد:که ای جفا پیشه این چه وقت دوری کردن است؟من چگونه درد هجران تورا میتوانم تحمل کنم؟
بیچاره گل مریم شبنم خزانی را از دیده فرو بارید و به دلداری از بلبل شیدا پرداخت و گفت:هنوز چند صباحی از وقت وصال باقی است و تو میدانی دمی کوتاه از مصاحبت من لذت بری؟
دقایقی چند نگذشته بود که باغبان پیر با صورت چروکیده و ابروان سفید پرپشت در حالیکه از شدت تاثر چین و چروک صورتش دوچندان شده بود زمزمه کنان پیش آمد و در حالیکه کارد تیز و بران خود را در برابر دیدگان دریده و اشک آلود عاشق برگردن ظریف معشوق گذاشته بود پاسخ داد:عمر تو با سپری شدن فصل بهار پایان پذیرفته من تاب و توان ندارم که مرگ تدریجی ترا تماشا کنم بدین جهت از گلستان خزان شده دورت میکنم و از معشوقت جدا مینمایم و به کسی که میخواهد تورا به معشوق زیبا رخ شوخ چشمی هدیه کند تسلیم میکنم !
باغبان دسته گل مریم را بمن داد هنوز در فراق بلبل شبنم های خزانی از چهره زیبای گل بر دستهای من می چکید ومرا به یاد اشکهای گرمی که شبی او از دیدگان زیبایش افشانده بود می افکند !
نگاهی به گلستان کردم باغبان پیر در آن دور دستها مشغول کندن چاله کوچکی بود و با خود می گفت:ای بلبل زیبا عاشق بیچاره تو نیز در دل خاک سرد مانند هزاران عاشق دیگر به خواب ابدی فرو رفتی!!
----------------------------------------------
خودت را از کسي پس نگير شايد اين تنها چيزيست که او دارد وقتي ميگويي دوستت دارم اول روي اين جمله فکر کن شايد نوري را روشن کني که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود......با تشکر......علیرضا

۲ نظر:

لیلا گفت...

سلام بازهم حرف نداره نوشته هاتون.مرسییییییییییییییییی

titu گفت...

سلام بشما لیلا خانم.تشکر از نظر لطفی که دارید.ممنونم