۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت پنجاه وپنجم

دلم میخواد همیشه بگریم تا بدونی که چقدر دوستت داشتم و دارم با اینکه رفتی
گريه کن جداييا ما رو رها نميکنن.....آدما انگار براي ما دعا نميکنن.....گريه کن حالاحالا از هم بايد جدا باشيم.....بشينيم منتظر معجزه ي خدا باشيم.....گريه کن منم دارم مثل تو گريه ميکنم.....به خداي آسمونامون گلايه ميکنم.....گريه کن واسه شبايي که بدون هم بوديم.....تنهايي،براي سنگيني غصه کم بوديم.....گريه کن،سبک ميشي،روزاي خوب يادت مياد.....گرچه تو تقويمامون نيستن اون روزا زياد.....گريه کن براي قولي که بهش عمل نشد.....واسه مشکلاتي که،بودش و هست و حل نشد.....گريه کن واسه همه،واسه خودت،براي من.....توي باروني ترين ثانيه حرفاتو بزن.....گريه کن تا آينه شه،باز اون چشاي روشنت.....واسه موندن لازمه،فداي گريه کردنت
-----------------------------------------------------
يك عمر فقط فاصله بازي كردند   خطهاي عمود را موازي كردند
از روي سياه جاده ها فهميدم     با زندگي من و تو بازي كردند
----------------------------------------------------
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنها یی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمیکرد وخاصیت عشق این است
----------------------------------------------------
از که پنهان کنم این راز دل خسته ی خویش 
از نسیمی که پیام آور توست
از بهاری که مرا رسوا ساخت
از خدایی که خودش می داند
عشق وحشی تر از آن است که پنهان ماند
--------------------------------------
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک از آنکه ستون های معبد به جدایی بار بهتر کشند و بلوط و سرو در سایه ی هم به کمال رویش نرسند........با تشکر....علیرضا

۶ نظر:

ناشناس گفت...

salam kheili ziba bod mersi

نیلوفر گفت...

سلام آقا علیرضا واقعا که متنهاتون زیبا و بیان کننده درد عاشقهاست تشکر از زحماتتون عزیزم

titu گفت...

سلام بشما دوست خوبم.شرمنده ام میکنید عزیز.خوشحالم خوشتون اومده.ممنونم

titu گفت...

سلام نیلوفر خانم.تشکر از شما و نظر لطفتون.خواهش میکنم کاری نکردم.موفق و سربلند باشید.ممنونم

ناشناس گفت...

سلام آقا علیرضا میگم چرا انقدر غیبت داری هرچی سر میزنیم به وبلاگت مطلب جدیدی نذاشتی مخصوصا ادامه داستانتو منتظریم لطفا زودتر ادامه بدید مرسی ازتون

titu گفت...

سلام بشما دوست عزیز.ببخشید شرمنده شدم بخاطر مشکلات کاری و مسافرت کاری و مشکلات فکری که داشتم.چشم.اطاعت امر میشه.بازم عذرخواهی میکنم به بزرگواری خودتون ببخشید