بی وفا عشق من قسمت بسیت و یکم

شماره تلفن همون پسره بیشرف کرد که توی دادگاه ازش تعهد گرفته بودم توی پرینت تلفن منزلمون و توی پرینت خط موبایل زنم دیده میشد اونم نه 1بار بلکه روزی چندبار.بعضی از مکالماتشون در حد تکزنگ و اس ام اس بود.دنیا رو سرم خراب شد.مگه میشه؟؟؟؟؟بعد از این چندسال زندگی با من دوباره پسره بیشرف زیر پای زنم نشسته و داره زندگیمونو از هم میپاشه؟؟؟؟ اما زنم که پاکه؟؟؟؟خدایا دارم دیونه میشم؟؟؟؟ دیگه عقلم کار نمیکرد.همش ظاهر پاکو معصوم زنم جلو چشمم بود.اصلا نمیتونستم قبول کنم.البته این رابطه تا جاییکه پرینت نشون میداد چند ماهی بود که شروع شده بود.اما در هرصورت خیانت.خیانته از 1 ثانیه صحبت و1 دونه اس ام اس دادن تا بی نهایت.همون موقع قبل از اینکه کسی متوجه بشه اول به خونه مادر زنم زنگ زدم و با خودم گفتم بذار از خودش سوال کنم شاید فکرم اشتباه بوده و دارم گناهشو پاک میکنم.خودش گوشیو برداشت بهش سلام کردم(سلام کردن همیشه و همه جا و در هر شرایط نشونه شخصیت آدمه)اونم جواب داد.ازش جریانو بدون عصبانیت و ناراحتی پرسیدم.اما اون بخاطر کار اشباهی که کرده بود و فکرشم نمیکرد من به این زودی مساله رو فهمیده باشم از لرزش صداش که میشد ترسو تا سرحد مرگ فهمید زود حالت عصبانیتش معلوم شد و از ترسش گفت چچچچچچئ؟؟؟کیییییییی؟؟؟و قطع کرد.دیگه مطمئن شدم کاسه ای زیر نیم کاسه هست و اون آبرو ریزی جلوی درب منزلمون بی ربط به این قضیه نیست.(جالبه بگم اکثر خانمها و دخترها خودشونو زرنگ میدونن و فکر میکنند با چندتا کلمه فداتشم.اگه تو نباشی میمیرم.و...خودشونو توی دل دوست پسرهاشون و همسرشون جا میکنن اما مثلا دختر خانمه همزمان با چندتا پسر صحبت میکنه و حتی دیده شده چندتا سیم کارتم داره که برا هرکدومشون از یک شماره استفاده میکنه.حالا اگه بر حسب اتفاق شما به خطش تماس بگیرید یا در دسترس نیست یا اشغاله و یا کد داده یا باطریکش کرده گوشیشو.بعد از مدتیکه بستگی داره با اون یکی دوست پسرش چقدر خوش باشه و سرکارش بذاره می بینین که تلفنش درست شد و هر دلیل و مدرکی بیاری که تو رو احمق فرض نکنه و از روی غرور و دروغگفتنی که در خونشه قبول نمیکنه و در نهایت جواب سوالهاتو با جوابهای بی ربط پاسخ میده حال فرض کنید این دختر پسر ازهم دور هم باشند مثلا پسره تهران باشه دختره تبریز ویا زاهدان و عشقهای اینترنتی باشن این مساله در پسرها هم صادقه اما در دختر خانمها مخصوصا سنهای بین17 تا21 سال بعلت کم تجربگی و دیده اشتباهشون از عشق که شاید به او مثل یک شعر یا بازی بچه گونه نگاه میکنن باشه)از داستان پرت شدیم اما لازم بود این مطلب و بنویسم.دوباره زنگ زدم و دیگه جواب نداد.با چشمهای بادکرده که ازبس گریه کرده بودم و تابلو بود رفتم خونه بابام اینها و مجبور شدم ماجرا رو بهشون بگم چون دیگه مشخص شده بود زنم رابطه نامشروع تلفتی داره با اون پسره کرد بیشرف.چند بار دیگه زنگ زدم تا با زنم صحبت کنم و ازش بخوام دلیله کارشو بگه(زوجین عزیز اگر هرکدومتون اشتباهی توی زندگی کردید غرور و ترس کنار بذارید و سعی کنید خودتون باهم مشکلتونو حل کنید وبا اعتراف به گناهتون و یک معذرت خواهی از همدیگه مساله رو حل کنید)اما اینجا اولین اشتباهشو انجام داد و حاضر نشد غرورشو بشکنه و اعتراف کنه و مساله رو کتمان کرد و گفت تو داری بمن تهمت میزنی.بهش گفتم من دارم با پرینت تلفن خونه و موبایلت که دستمه و مدرک قانونیه بتو تهمت میزنم یا تو که بیدلیل اومدی جلوی درب خونه آبرو ریزی کردی؟؟؟؟جوابی ندادو قطع کرد.البته جوابیهم نداشت بده.شب و تا صبح خوابم نبرد و همش به پاکیش فکر میکردم و خیانتش.گریه میکردمو خدا رو صدا میکردم اما خداهم فقط بهم نگاه میکرد.صبح تصمیممو گرفتم...........ادامه دارد