۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت نوزدهم

گفتم خسته ام گفتي:لا تقنطوا من رحمه الله ازرحمت خدا نااميد نشيد/زمر.53/
گفتم هيشكي نمي دونه تو دلم چي ميگذره گفتي:ان الله يحول بين المرء و قلبه خدا حائل هست بين انسان و قلبش /انفال.24/
گفتم غير تو كسي ندارم گفتي:نحن اقرب اليه من حبل الوريد ما از رگ گردن به انسان نزديك تريم/ق.16/
گفتم ولي انگار منو فراموش كردي گفتي:فاذكروني اذكركم منو ياد كنيد تا ياد كنم شما را/بقره.152/
گفتم تا كي بايد صبر كنم گفتي:ما يدريك لعل الساعه تكون توچه مي داني شايد موعودش نزديك باشه/احزاب.63/
گفتم تو بزرگ نزديكت براي من كوچيك خيلي دوره!تا اون موقع چيكار كنم گفتي:واتبع ما يوحي اليك و اصبر حتي يحكم الله كاراي كه بهت گفتم رو انجام بده تا خدا خودش حكم كنه/يونس.109/
گفتم خيلي خونسردي!تو خدايي و صبور من بنده ات هستم!يه اشاره كني تمومه گفتي:عسي ان تحبوا شيئا وهوشركم شايد چيزي كه تو دوست داري به صلاحت نباشد/بقره.216/ گفتم اصلا چطور دلت مياد گفتي:ان الله باالناس لرئوف الرحيم خدا نسبت به همه مهربونه/بقره.143/
گفتم دلم گرفته گفتي:بغض {تقديم به شما}
این مطلب واقعا زیبا بود تشکر فراوان از شما نسترن خانم.برات آرزوی خوشبختی دارم توی زندگیت........با تشکر......علیرضا......

هیچ نظری موجود نیست: