۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

بی وفا عشق من قسمت سی وچهارم

منو همراه یه سرباز فرستادن اجرای احکام.داشتم از پله های طبقه بالا که محل رسیدگی به پرونده درگیریمون بود میومد طبقه پایین که اجرای احکام بود وسط سالن طبقه پایین رسیدم دیدم بی وفا عشق من سرش پایینه و یه گوشه ایستاده و داداشش هم اونطرفتر با اون نامردها و چندتا سرباز کنارشون ایستادن.رفتم طرف بی وفا.میدونین انقدر بهم ظلم کرده که حاضر نیستم اسمشو بنویسم.رسیدم روبروش سرش پایین بود از مثلا خجالتش.بهش گفتم فکر نمیکردم امروز بیای اگر نیومده بودی تصمیم داشتم زنگ بزنم خونتون و پرونده درگیری با داداشت و دارو دستشو رضایت بدم ولی افسوس که اینجاهم اشتباه کردی.تو خجالت نکشیدی با اینهمه ظلم و خیانتی که بمن کردی باز امروز اومدی.سرش پایین بود هیچی نگفت.داداش خوش غیرتش اومد طرف من گفت چی داری میگی به آبجیم؟گفتم خفه شو زنمه هنوز و اختیارش با منه هر وقت طلاقش دادم بگو آبجیم.گفت تو حق حرف زدنو باهاش نداری.باز اعصابم ریخت بهم حمله کردم طرفش و یقشو گرفتم.رفتم مشتو بزنم توی دهنش تا حرف مفت نزنه دیگه اما سربازها منو اونو گرفتن و نذاشتن متاسفانه دندونهاشو بریزم توی دهن کثیفش.و منو به زور بردن داخل اجرای احکام.مسئول دفتر اجرای احکام که به ظاهر آدم خوبی بود و با ماهم آشنا بود.دلیلش بماند.به من گفت شما سکه بدهکارید و خانمتون جلب شما رو داره پرداخت میکنید یا زندان میرید.بهش گفتم آقای....دو ملیون پول من پیش پسر داییشه و سفته هاشو بدون اجزه من از خونه برده و الان حدود یکسال و خورده ایه که داره ماهی60000تومان سود پول میگیره از اون آقا.شما حساب کن چقدر میشه این مبلغ؟؟ما میگیم حدودا یک میلیون تومان درسته حالا ایشون به من بدهکاره یا من به ایشون؟؟؟گفت خانم راست میگن ایشون؟؟درکمال نا باوری شنیدم گفت نه آقا حرفش دروغه.گفتم خیلی پستی زن.روکردم به مسئول اجرای احکام و گفتم میرم زندان.مرد باید زندان بره حتی بیگناه.ترسی ندارم یاعلی من در خدمتم و بلند شدم رفتم بطرف بیرون اتاق اجرای احکام و به سرباز جلوی در اتاق گفتم بریم داداش زندان.سربازه تعجب کرده بود گفت همه میگن نبرمون زندان تو میگی ببرم زندان؟؟گفتم اونا عقل ندارن به بنده خدا التماس میکنن.بیچاره سربازه لال شد.خجالت کشیدم از این رفتار زشتم با اون سرباز.اما خدا میدونه منظوری نداشتم و چون خیلی عصبی بودم اینجوری بهش گفتم البته بعدا ازش معذرتخواهی کردم و باهم دوست شدیم.داشتیم با سربازه میرفتیم تا خارج بشیم از دادگاه یکدفعه مسئول اجرای احکام صدامون کرد و گفت برگردین کارتون دارم.ماهم برگشتیم به اتاقش.جریانو خلاصه میکنم.پیشنهاد داد اون بی وفا مهرشو ببخشه من و داداشم هم از پرونده درگیری گذشت کنیم آخه دیه ما سنگین میشد و اونا باید یکجا پرداخت میکردن اما من یه سکه بود.من قبول نکردم گفتم میرم زندان و حکم باز میگیرم(حکم باز به حکمی میگن که شما زندانی هستی اما صبح تا شب بیرون زندان هستی مثل آدامهای عادی اما شب تا صبح توی زندان میخوابی)اما اینها اگه تونستن رضایت مارو بگیرن اونوقت معلوم میشه.به اونها زندان باز نمیدادن چون حق الناس بدهکار بودن یا همون دیه به ما.بلند شدم باز برم بیرون که باز مسئول اجرای احکام صدامکرد و خلاصه اینکارو کردیم.مهریه بخشیده شد در قبال رضایت من و داداشم که با اینکارش منو شرمنده خودش کرد داداشم.ممنونم ازش.اون نامردها هم همه خوشحال و این وسط تنها کسیکه ضرر کرد بی وفا بود.مسعول اجرای احکام پیشنهاد دادن حالاکه مهرشو بخشید شماهم دیه رو بخشیدین برین توافقی جدا بشین.بهش گفتم مرد حسابی بچم چی این وسط؟؟اینهمه ضجر کشیدم بچه بی مادر و بی پدر بزرگ نشه حالا تو اینو میگی؟؟گفت اونم خداش بزرگه.دندونیکه درد میکنه بکن بنداز بیرون.ایشون داشتن روی حساب آشنایی با ما البته به ظاهر در حق ما لطف میکردن.اینم گردن ما انداختن با هزار جون دلیله بیخودی.اگه من اینکارو میکردم به نفع بی وفا بود اما حالا موقع یکم ضجر دادنش بود.گفتم طلاق بی طلاق.مهرشو بخشید برای داداشش و دارو دستش برای من نبخشید اون حکم جلب منو گرفت حالا به همین سادگی طلاقش بدم کورخونده.از در اتاق اجرای احکام اوندم بیرون دیدم بی وفا داره گریه میکنه و داد میزنه به یارو که دیدی طلاقم نمیده بیچاره شدم و... تازه فهمیده بود که بخاطر داداشش و دارو دستش چه کلاهی سرش گذاشتن و همه سود کردن جز اونه بدبخت بیچاره.حقش بود.تازه اول کارش بود حالا حالاها باید میکشید.تاوان خیانت بمن و آزار من و امیرمحمد بالاتر از اینهاست.......ادامه دارد

۶ نظر:

احمد گفت...

خوشم اومد داداش علیرضا خوب کاری کردی طلاق ندادی زن منهم این بلاهارو سرم درآورد مهریه شده عامل جدایی توی این جامعه

titu گفت...

سلام احمد آقا.متاسفانه تنها صلاح خانمها برای آزار آقایون همین مهریه است و صلاح دیگه ای ندارن.اونها هم حق دارن اما حرف شما رو کاملا قبول دارم چون خدانکنه زن و شوهر اختلافی بینشون پیش بیاد اولین کسانیکه بهش پیشنهاد میدن مهرش رو اجرا بگذاره خانوادش و دوستاش هستند همون خانواده ایکه روز اول خواستگاری ادعا میکردند مهریه رو کی داده و کی گرفته فقط میخوایم پشتیبان دخترمون توی زندگیش باشه.حتی اگه دختر خانواده هم راضی به اجرا گذاشتن مهریش نباشه و مثلا فرض میکنیم زندگیشو دوست داشته باشه اما همون خانوادش نمیذارنش و استارت اولیه جدایی رو میزنن.و خانم رو شیرش میکنن با حرفهای بیخودشون و دخالتها و دلسوزیهای بیجاشون و خانم هم خوشش میاد و مهریه رو اجرا میذاره از اونطرفم شوهرش باخودش میگه اون اگه زندگیش رو دوست داشت مهرشو اجرا نمیذاشت و تنها راهیکه به نظرش میاد طلاق دادنه.در طلاقها این خانمها هستن که بیشتر ضرر میکنن تا آقایون.پس بهتره آدم مهریه رو پایین بگیره و بعد از چندسال زندگی مشترکی که با خانمش داشت و حسکرد واقعا خانمش دوستش داره و زیر سلطه خانواده محترمش مخصوصا مادرش نیست و اسمشو بقول خودشون احترام به بزرگتر میذارن اونموقع اضافه کردن مهریه شاید خوب باشه بعنوان تشکر از همسرت.در زندگی مشترک پشتوانه یک زن فقط وفقط شوهرشه و بس.حتی خانوادش هم بفکر خودشونن نه دخترشون.ممنون از شما احمد آقا.برات آرزوی خوشبختی دارم

mina گفت...

salam khastam tashakor konam az shoma va begam fekr bazi dari

titu گفت...

سلام بشما مینا خانم.تشکر از شما عزیز.این نظر لطف شماست.موفق و سربلند باشید

ترانه گفت...

سلام داداشی نمی دونم شاید به نظر شما و احمد آقا این حرف درست نباشه ولی جایی که حق طلاق با مردهستش و فقط کافی بگه دیگه دوستش ندارم تا حکم طلاق رو بدن به نظر شما مهریه خیلی زیاده همه دخترها دنبال مهریه نیستن به نظر شخصی من دختری اگه توی زندگیش زمان مجردی به پدر ومادرش احترام گذاشت توی زندگی بعدی میتونه به همسر و پدر و مادر همسرش احترام بذاره ولی کسی که چشمش رو روی زحمات چندید ساله مادر و پدرش می بنده لیاقت نگاه کردن هم نداره و اما در مورد مهریه دختر ها هم اگه مهربونی محبت و وفا از همسرشون ببینن چند سال بعد از ازدواج می تونن مهریه رو ببخشن هر چقدرشو که دلشون بخواهد . ولی زمانی که دختری از زندگی با یه مرد هیچ خیری ندید و جزتحقیر چیزی توی خونه همسرش نشنید مطمئن باشید از همون مهریه هر چقدر هم که باشه می گذره فقط به خاطر جدا شدن

titu گفت...

سلام آبجی کوچیکه.نظرتو قبول دارم در مورد احترام گذاشتن به بزرگتر.اما کار عاقلانه اینه که آدم از همون ابتدا مهریه رو پایین بگیره تا در آینده دچار مشکل نشه.من بارها گفتم اگه نظری و یا حرفی میزنم کلی مینویسم منظورم یک نفر خواص نیست.مهریه باید درحد متعادل باشه.بقول خودت که گفتی زن وقتی تحقیربشه و..از مهرش میگذزه پس زیاد گرفتن مهریه بی معناست.ممنونم ازت آبجی کوچیکه