۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت چهل ونهم

این چندتا متن آهنگ از استاد گـلـپا تقدیم به همه شکست خوردگان در عشق.من خودم این آهنگهارو خیلی دوست دارم و وقتی دلم میگیره بهشون گوش میکنم امیدوارم شماهم خوشتون بیاد:
منکه میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد
منکه میدانم که تا سرگرم بزم هستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان میرسد
پس چرا - پس چرا عاشق نباشم؟؟؟؟
منکه میدانم به دنیا اعتباری نیست - نیست
بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست - نیست
منکه میدانم عجل ناخوانده و بیدادگر
سرزده می آید و راه فراری نیست - نیست
پس چرا - پس چرا عاشق نباشم؟؟؟؟
----------------------------------------------------
میدونستی که خاک - فرش منه رفتی نموندی
چـرا بـخـت سـپـیـد رو به سیـاهـی نـشونـدی
میدونستی فقط تو رو دارم رفتی نموندی
چرا مرغ امید رو از این خونه پروندی
درویشم و دنیا برام یه مشته خاکه
همه دار و ندارم فقط یک دل پاکه
درویش رو هر گلیم پاره شب رو سر میاره
قطرهای دریا براش فرقی نـــــــــــــــــداره
----------------------------------------------------
برو که شور عشقی به جونم نمونده
نشونه ای ز نام  و نشونم نمــــونده
چرا گل دلـم رو زشـاخـه جـوونــی
تو چیدی و نخوندی یه درس مهربونی
خدایا گواهی که چید و پـــرپـــرم کرد
به خاک تباهی کشید و پـــرپـــرم کرد
تموم هستیم بود تو دست تو چه آسون
برو گذشتم از تو  دیگه شدم پشیـمون
چو آسمون پاییز که ابریه همیشـــــه
دلم ز تیرگی ها دیگه جدا نمیشــــــه
خدایا گواهی که چید و پـــرپـــرم کرد
به خاک تباهی کشید و پـــرپـــرم کرد
توهم اینو میدونی  گذشته ها گذشتـــه
تو قصه های هستی اینم یه سرگذشته
توکه نخونده بودی یه درس مهربونی
گل دلم رو چیدی ز شاخه ی جوونی
خدایا گواهی که چید و پـــرپـــرم کرد
به خاک تباهی کشید و پـــرپـــرم کرد
------------------------------------------------------
غربت را نباید در الفبای شهر غربت جستجو کرد.همینکه عزیزت نگاهش رو به دیگری فروخت تــــــــــو غـــریبــــــــــی.......با تشکر.....علیرضا

۱۰ نظر:

ترانه گفت...

داداشی توی این دنیا به این بزرگی باور می کنی این حرفهام رو به غیر از شما به هیچکسی نمی تونم بگم. داداشی احساس خیلی بدی دارم یادته از عشقم بهت گفته بودم از اینکه اولین بار بود وامیدوارم آخرین بار باشه چون من دیگه طاقت ندارم داداشی مجبورم کردن بی خیال عشقم بشم. نمی دونی با چه حال بدی مجبور شدم بهش بگم می دونی اوج بدبختیم کجا بود اونجا که عشقمم فکر کرد حرفهام دروغه اونجا که بهم گفت الان خوشحالی،خدارو شکر.درک میکنی من چی کشیدم منم دوستش داشتم نمی خواستم از دستش بدم ولی دیگه هیچی دست من نبود زمین و زمان دست به دست هم دادن که نشه .داداشی اگه بدونی چقدر گریه کردم دیگه هیچی برام مهم نیست هیچی
ببخشش داداشم وقت شما رو هم گرفتم باورکنید اونقدر درد دل دارم که اگه همشو بنویسم میشه مثنوی 70 من کاغذ
موفق باشی تو بهترین داداشی دنیایی

ترانه گفت...

داداشی یه سوال شما مردها همدیگه رو بهتر میشناسید من به عشقم می گفتم تمام زندگی منه باورکن بود وهست ،به نظر شما باور کرده بود؟اگه الان اینها رو بخونه چی میگه؟
باتشکر آبجی کوچیکه

ترانه گفت...

داداشی چرا پس چوابمو ندادی؟

titu گفت...

سلام آبجی خوبو مهربونم.آره یادمه عزیز.نامید نباش مطمئن باش بهتر و لایقتر از اون بنده خدا نصیبت میشه.شاید اون لیاقت شما رو نداشته.توی این دنیا هیچکس نمیتونه کسیو مجبور بکاری کنه مگر اینکه خود طرف از خودش ضعف و ترس نشون بده.شاید اون بیچاره فکر نکرده باشه حرفهات دروغه و از این ناراحت باشه زود جا زدی و بحرف اونهاییکه از زوی خودخواهی و غرورشون باعث جداییتون شدن شاکی باشه.مهم خودتون بودین که تفاهم داشتین اما شاید شما از روی ترست و شک راه دادن به دلت کمک کرده باشی به اونهاییکه دوست داشتن بهم نرسین و موفق هم شدن.شما با گذشتن از عشقت باعث خوشحالی خونوادت شدی و اونها خوشحال باشن پس شماهم خوشحالی چون تا جاییکه من اطلاع دارم شما خیلی خیلی به خونوادت وابسته ای و این اصلا خوب نیست چون در زندگی آیندت خداینکرده بمشکل میخوری.همسر منم درست عین شما حرف خونوادش براش طلا بود و حرف من ارزشی نداشت پیشش.همیشه گفتم و بازم میگم دنیا انعکاس رفتار و کردار ماست آبجی خوبم.شاید شماهم بی تقصیر نبودی در جدایتون.در راه عشق انسان باید استوار باشه وقتی از طرف مقابلش اطمینان داره نباید شک به دلش راه بده که این شک استارت اولیه جدایست.گریه نکن آبجی بقول شاعر آنزمانکه باید قدر بدانیم نمیدانیم و بعداز ازدست دادنش آه میکشیم.فراموشش کن میدونم خیلی سخته اما بخاطر خونوادت از عشقت گذشتی و سرت پیش خونوادت بلنده.امیدت به خدا باشه و آینده ای روشن.مطمئن باش اون بیچاره هم توی دلش کینه ای از تو بدل نداره و برات آرزوی خوشبختی داره.منم برات آرزوی خوشبختی دارم و از خدا میخوام کسیکه لایقتر از اون بنده خدا و مورد تایید خونوادت باشه نصیبت بشه و شاد زندگی کنین در کنار هم.انشالله

titu گفت...

مطمئن باش اونم دوستت داشته و حرفهاتو باور داشته و تاجاییکه تونسته جلو اومده اما وقتی با مشکل تهمت بهش و....مواجه شده ودیده شماهم به نوعی پشتش رو خالی کردین و زود جا زدین باخودش گفته همه حرفهاش دروغ بوده و با احساسات من بازی کرده.منم اگر جای اون بیچاره بودم شاید چنین فکری میکردم.شماهم خدات بزرگه و اونم خداش بزرگه.بقول قدیمیها برای شما شوهر زیاده و برای اون هم زن.اما خداکنه جفتتون کسانی رو پیداکنین که درکتون کنه و باهم خوشبخت بشین که اگه غیر از این باشه جفتتون ضرر کردین بخاطر غرور بیجای دیگران و اونوقته که با خوتون میگین ایکاش بکسی اجازه نمیدادیم جدامون کنن.انشالله و به امید حق تعالی جفتتون خوشبخت بشین و بتونین کسانیکه لایقتون هستن رو باهاش ازدواج کنین.سعیکن فراموشش کنی سخته ولی شدنیه.سربلند باشی آبجی کوچیکه خودم

titu گفت...

جوابتونو دادم اما یکم طولکشید آبجی شرمنده.موفق و موید باشید عزیز

ترانه گفت...

مرسی داداشم،خیلی خوبی ممنون که برام وقت گذاشتی یه چیز دیگه من همیشه وقتی باعشقم حرف میزدم به خودشم گفتم آروم میشدم بهم آرامش واعتماد به نفس میداد شما هم با حرفاتون آرومم می کنید بهترین داداشی دنیایی بازم ممنون.
راستی یه چیز دیگه من جا نزدم حرفهایی که پشت شنیدم در مورد اعتیادش و ...هیچ وقت باور نکردم به جون خودم به همون خدایی که می پرستم باور نکردم و نمی کنم حتی اگه همه عالم و آدم بگن بازم باور نمی کنم ولی نمی خواستم اذیت بشه چون دوسش داشتم و دارم نمی خواستم هر کسی به خودش این اجازه رو بده که در موردش اظهار نظر کنه داداشی به خودشم گفتم من سر حرفم هستم ولی نمیتونم بی گناهی اون رو ثابت کنم ازش گذشتم به خاطر خودش برای من آسون نیست رسما مرده متحرک شدم دیگه هیچی روم تاثیر نداره خنده ای که نیست و لبخند هم اگه هست به خاطر محیط کاره واینکه باید با مردم با روی خوش رفتار کرد
نمی دونم چیکار کنم ولی همیشه براش دعا می کنم چون واقعا مرد بود با شخصیت مهربون باوقار متین داداشی شاید باورت نشه ولی با وجود اینکه میگن مردها احساس ندارن اون فوق العاده بود .
داداشی برام دعاکن، دعاکن ناخواسته دلی رو نشکسته باشم
ببخشید بازم طولانی شد

titu گفت...

خواهش میکنم وظیفه است آبجی.خوبی از خودتونه.شما بمن لطف دارید.شما شاید باور نکرده باشید اما همونجور که گفتم متاسفانه والدین ما دهن بینن و فقط نکات منفی طرف مقابلشونو که شاید درستم نباشه میبینن و درک نمیکنن.شما به خونوادتون گفتید حتما این حرفها دروغه اما اونها قبول نکردن و چون دنبال بهونه ای بودن برای جداییتون برای حرف شما و اون بنده خدا هیچ ارزشی قائل نشدن و الان خوشحالن اما غافلن از اینکه دل تونفرو شکستن و توی اون دنیا باید جواب بدهن.شماهم عین من باش فقط بگو واگذراشون به خدا مطمئن باش جواب کارشونو میدن هرکسیکه با نیت بد و ازروی خودخواهی و غرور باعث جداییتون شد.اونم هم حتما همچین احساسی نصبت بشما داره و اگه اینطور که صفات خوبشو میگین باشه حتما از شما کینه ای نداره.گناه هر کسی رو پای خودش مینویسن.در این جریان شما دو نفر مقصر نبودین اطرافیان تقصیر داشتن و جواب کاراشون خواهند داد.همونطورکه اون پسره نامرد بعد از دوسال و چندماه کتکش زدن عین کتکی که به ما زده بودن.من از طرف اون آقا برات آرزوی خوشبختی میکنم و سربلندی در زندگی آیندت.شماهم دختر فهمیده و مهربونی هستی.انشالله عروسیت میام با آبکش برات آب میارم آبجی کوچیکه خودم

ناشناس گفت...

زندگی من اگر خیال داری دوستم بداری همینک دوستم بدار اکنون که زنده ام... صبر نکن تا بمیرم... بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید ومجبور می شوی حرف های نا گفته قلب ساده ات را در فراسوی یه مشت خاکسترسرد پنهان کنی پس اگرذره ای عشق من در دلت ماوا دارد اگر دوستم داری بگذار زنده بمانم دوستت دارم عزیزم

titu گفت...

سلام بشما دوست عزیز.واقعا متن زیبایی بود خیلی خیلی تشکر از شما.موفق و سربلند باشی