۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت بیست ونهم

هرکه منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد
--------------------------------------------
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است تحمل اندوه از گدایی همه ی شادیها آسانتر است
--------------------------------------------
دیروز در دادگاه دلم عقل من قاضی بود ، متهم قلبم بود ، جرم من عشقم بود ، عشق من یاد تو بود.......آیا حق من اعدام بود؟
--------------------------------------------
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه ، که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی
--------------------------------------------
هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یکجا جمع نمیشود که در این سه واژه کوتاه :×× او دوستم ندارد ××
--------------------------------------------
یکی یکی می رفتیم و کاتب سرنوشتمان را با خطی زیرین می نوشت ، نوبت که به من رسید قلم از قلمدان افتاد و شکست ، کاتب با خط تیره و تار نوشت :×اسیر نوشت×
--------------------------------------------
خستگی ها برایم بی معنا می شود آنگاه که احساس می کنم تو در کنار من هستی
--------------------------------------------
چشم در انتظار توست و دلم در گرو عشق تو ، دوست دارم تو را تنگ در آغوش بگیرم و تمام دلتنگیهایم را با شعرهایم به سرزمین چشمانت هدیه کنم ، دوست دارم شبنم های دلواپسی ام را در روی گل گونه هایت جاری سازم ، صورتت را از اشکهایم خیس کنم و تو محکمتر و بلندتر از همیشه به من بگویی خجالت بکش.
--------------------------------------------
من از لمس یک برگ به حقیقت جنگل پی بردم و از یک حس دوست داشتن به عظمت خدا رسیدم
--------------------------------------------
گرچه دوست نمی خرد ما را به ریالی ، ولی نفروشم تار مویش به جهانی
--------------------------------------------
به نام کسی که یادش در بهار من ، نامش در اندیشه ی من ، عشقش در قلب من ، کلامش در دفتر من و دیدارش آرزوی من است
--------------------------------------------
انسان موفق کسی است که در تاریکی دنبال شمع بگردد نه اینکه منتظر بشیند تا صبح شود
--------------------------------------------
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود ، هنگامی لب به صحبت گشودم که مخاطبی نبود و هنگامی تشنه ی آتش شدم که در برابر دنیا بودم
--------------------------------------------
میدونی اگه صخره و سنگ تو مسیر رودخونه ی زندگیت نباشن ، صدای آب اصلا قشنگ نیست
--------------------------------------------
ریاضی میگه دو خط موازی بهم نمیرسن مگه با شکستن یکی ، پس من میشکنم به خاطر تو
--------------------------------------------
چه سخته آدم دوباره به دیواری تکیه بده که یک بار آوارش روش ریخته
--------------------------------------------
کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود ، واسه من توی قلبت هنوز به ذره جا بود
--------------------------------------------
هیچکس منتظر خواب تو نیست ، که به پایان برسد ، لحظه ها می آیند ، سالها می گذرند و تو در قرن خودت می خوابی ، هیچ پروازی نیست برساند ما را به قطار دگران ، مگر انگیزه و عشق ! مگر آیینه و صلح و تقلا و تلاش .
--------------------------------------------
دلم گرفته ، دلم گرفته ، به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم ، چراغهای رابطه تاریکند ، کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد ، کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد ، پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده مردنی است ...........با تشکر........علیرضا

هیچ نظری موجود نیست: