۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

حرفها و درد دلهای عاشقانه قسمت سی وششم

دیشب چک عشق تو رو به بانک محبت بردم ، بازهم حسابت خالی بود ، این بار چک رو اجرا گذاشتم تا حکم دستگیری قلبت صادر بشه
------------------------------------------------
توی شطرنج نگاهت مهره ی دلم چه ماته ، هرجای دنیا که باشی همیشه دلم باهاته
------------------------------------------------
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی ، کو رفیق رازداری کو دل پر طاقتی؟
------------------------------------------------
هرکه با احساس شد خواهد شکست ! این جواب سادگی است
-----------------------------------------------
چقدر روح محتاج فرصت هایی است که هیچ کس در آن نباشد؟
----------------------------------------------
ای زندگی بردار دست از امتحانم ، چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم ، آن روز اگر خود بال خود را میشکستم،اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟ قفل قفس باز و قناریها هراسان ، دل کندن آسان نیست.آیا میتوانم؟
----------------------------------------------
بکوش زندگیت سرگذشت درگذشت آروزهایت نباشد
----------------------------------------------
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست ، جای گلایه نیست که این رسم دلبریست
----------------------------------------------
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همتی کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است
----------------------------------------------
هرکس گذشت از نظرت ، در دلت نشست ، تنها گناه آینه ها زود باوریست
----------------------------------------------
دلت شاد و لبت خندان بماند،برایت عمر جاویدان بماند ، خدا را میدهم سوگند بر عشق ، هر آن خواهی برایت آن بماند
-----------------------------------------------
تا که بودیم نبودیم کسی،گشت ما را غم بی همنفسی،تا که رفتیم همه یار شدند،خفته ایم و همه بیدار شدند،قدر آیینه بدانیم چو هست،نه در آن موقع که افتاد و شکست
-----------------------------------------------
موج اگه می دونست که ساحل هیچ وقت دستش رو نمیگیره ، هرگز نفس نفس نمیزد برای رسیدن بهش
-----------------------------------------------
بازی روزگار را نمیفهمم ! من تورا دوست دارم ، تو دیگری را ، دیگری مرا و همه ما تنهاییم
-----------------------------------------------
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود و انسان با نخستین درد،در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد،من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
-----------------------------------------------
کاش پرنده ای پرشکسته میشدم و در کنج قلبت آشیانه میکردم و همونجا میمردم،تا آنفلانزای مرغی بگیری
-----------------------------------------------
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت،میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت،پیمانه نمیداد به پیمان شکنان باز،ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت
-----------------------------------------------
میدونی اوج رفاقت کجاست؟با یاد رفیقی باشی که به یادت نیست،من الان تو اوج رفاقتم
-----------------------------------------------
میگن دیوانه هرچه از ماه دورتر بهتر،قدیما گفتن دیوانه اگه ماهو ببینه دیوانه تر میشه،اما من میگم اگه دیوانه ماهو نبینه میمیره،میخوای بمیرم؟
-----------------------------------------------
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم،آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم،از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب،ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم.....با تشکر...علیرضا

۴ نظر:

نسترن گفت...

سلام ممنونم باز هم مثل هميشه زيبا بود.

ترانه گفت...

ممنون داداشی عالی بود

titu گفت...

سلام نسترن خانم ممنونم از شما

titu گفت...

خواهش میکنم آبجی کوچیکه مرسی